- لاشه خر
- خرسست و نزار: چون براتی نداری اندرده لاشه خر را بدست دزد مده (سنائی لغ)
معنی لاشه خر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه لاشه خورد، کرکس، کسی که اموال دیگران را بجبر و حیله تصرف کند، آنکه از راههای نامشروع زندگی کند
خوردن لاشه، خوردن مال مردم بجبر و حیله، از طریق نامشروع زندگی کردن
آنکه لاشه خورد، کرکس، کسی که اموال دیگران را بجبر و حیله تصرف کند، آنکه از راههای نامشروع زندگی کند
تضرع کننده: ور شدی ذره بذره لابه گر او نبردی این زمان از تیغ سر. (مثنوی لغ)، متملق چاپلوس، فریبنده
دارای چهره سرخ و لطیف چو لاله خوبروی: هرزمان جوری کند بر من بنو معشوق من راضیم راضی بهرچ آن لاله رخ باماکند. (منوچهری. د. چا. 25: 2)